« لیلا از ازدواج ما ناراحت بود، روز حادثه هم وقتی حاضر نشد به حرفم گوش کند عصبانی شدم و در یک لحظه کشیدهای به صورتش زدم که در آن موقع سرش به رادیاتور کوبیده شد و جان باخت.»
این اظهارات ناپدری 30 سالهای بود که مدعی است به خاطر عصبانیت، دختر معصوم همسرش را به قتل رسانده است.
ماجرای این قتل زمانی در دستور کار پلیس قرارگرفت که شامگاه 26 مهر زن جوانی با مراجعه به کلانتری 25 محمد شهر از ناپدید شدن دختر 16 سالهاش به نام لیلا خبر داد.
این زن در طرح شکایتش گفت: ظهر امروز وقتی از محل کارم به خانه برگشتم، متوجه شدم لیلا در خانه نیست و خواهر کوچکترش هم از اینکه چه زمانی او خانه را ترک کرده بود خبری نداشت.
با طرح این شکایت، پرونده برای رسیدگی به دایره جنایی کرج انتقال یافت و در بررسیهای اولیه بود که کارآگاهان متوجه شدند دختر نوجوان بعد از خروج ناپدری اش از خانه ناپدید شده است، بنابراین شناسایی و دستگیری این مرد که راننده مینی بوس بود در حالی آغاز شد که وی صبح روز حادثه به محل کارش نرفته بود.
در حالی که ردیابیها ادامه داشت، خواهر کوچکتر لیلا که به شدت مضطرب و ترسیده بود ادعاهایی را مطرح کرد که گره پرونده را گشود.
دختر خردسال به کارآگاهان جنایی پلیس گفت: در کوچه بازی میکردم که دیدم ناپدریام از خانه خارج شده و پتویی در دست دارد.
وقتی خواست پتو را که داخلش جسم سنگینی قرار داشت، به داخل مینیبوس اش منتقل کند، پاهای خواهرم لیلا را دیدم، ناپدریام که متوجه حضورم شده بود، به سمت من آمد و تهدیدم کرد درباره آنچه دیدهام، به کسی حرفی نزنم.
با این اظهارات کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی وارد عمل شدند و تمامی محلهایی را که احتمال میدادند ناپدری 30 ساله به آنجا رفت و آمد داشته باشد، زیر نظر گرفتند و سرانجام ساعت 19 یکشنبه گذشته، خودروی مینی بوس وی را رد زنی کردند و چون میدانستند مرد جوان به سراغ خودرویش خواهد آمد، منطقه را تحت کنترل نامحسوس قرار دادند و بالاخره هنگامی که ساعت 12 شب، ناپدری به سراغ خودرویش آمده بود وی را دستگیر کردند.
اعتراف به جنایت خاموش
مرد جوان که از دستگیریاش غافلگیر و وحشتزده شده بود، در همان بازجوییهای اولیه و هنگام انتقال به اداره آگاهی کرج به قتل دختر 16 ساله اعتراف کرد.
این مرد که صبح دوشنبه 30 مهر به همراه کارآگاهان جنایی پلیس و بازپرس ویژه قتل برای پیدا کردن جسد دختر بیگناه به منطقه قرهه از توابع ساوجبلاغ انتقال یافته بود، با نشان دادن محل رها کردن جسد در تشریح حادثه گفت: یک سال و نیم قبل با مادر لیلا آشنا شدم و با توجه به اینکه هر دویمان طلاق گرفته بودیم به عقد موقت هم درآمدیم، اما در طول این مدت لیلا که مخالف این ازدواج بود با من مخالفت میکرد.
آن روز قصد خارج شدن از خانه را داشتم، دنبال شناسنامهام میگشتم؛ اما فکر میکردم لیلا آن را مخفی کرد و من که از این اقدامش عصبانی شده بودم، سیلی محکمی به او زدم که بر اثر این ضربه او به شدت به شوفاژ اتاق برخورد کرده و بیهوش بر زمین افتاد.
36 ساعت سرگردان در شهر
پس از آن که متوجه بیهوشی لیلا شدم، او را میان پتویی پیچیده و به مینیبوس انتقال دادم و تا 36 ساعت بعد از حادثه، در شهر گشت میزدم و بالاخره جسد را در پشت کورههای آجرپزی روستای قرهه داخل یک دره انداختم و متواری شدم.
سرهنگ اسماعیل هادئی، رئیس پلیس اداره آگاهی استان تهران در حاشیه افتتاح ساختمان جدید اداره آگاهی کرج با اعلام این خبر گفت: متهم که انگیزه خود از این جنایت را عصبانیت عنوان کرده برای تحقیقات تکمیلی به اداره آگاهی کرج انتقال یافت.